Relativity
Once it was the idea of relativity
That the hardest moment will pass the longest
Now it passes million years of my funeral
And I’m still dying
"و من آرام میخزم"
و من آرام می خزم،
برگ ها به آرامی فرو می افتند
و روز ها هر لحظه کوتاه تر می شوند
آسمان لطافتش را به خاکستری ابرها می دهد
و دیلم سخت باران بر سنگ قبر شادی می تراشد
می خراشد
و در هم می شکند سکوت تابستانی مرا
من اما هم چنان می خزم و می تنم
می تنم
و می تنم به امید بهاری که همچون رویایی دور در سر دارم...
میلاد کامکار(سانتا)